۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

ولنتاین چیست؟

 ولنتاين يا همان روز عشاق هر ساله در سراسر جهان در 14 فوريه برابر با 25 بهمن جشن گرفته ميشود. اين روز داراي سمبل هايي است كه بصورت خلاصه عبارتند از: 1- شكل يك قلب ساده و يا تير خورده 2- كيوپيد 3- كبوتر، قمري و مرغ عشق 4- گل رز 5- تور 6- گره‌هاي عشق 7- علامت-8 "X" روبان قرمز

اين سمبل ها هر كدام داراي تعريف و فلسفه اي خاص هستند. مثلا روبان قرمز به زمانهاي قديم بازميگردد كه شواليه ها هنگاميكه عازم جنگ بودند نوار يا روسري از معشوقه خود دريافت كرده و آن را به يادگار با خود مي بردند.
هويت ولنتاين مبهم است. در كل 3 ريشه تاريخي در رابطه با ولنتاين نقل گرديده كه به اختصار آنها اشاره ميكنيم.

جشنواره اي به نام LUPERCALIA كه 15 فوريه در رم باستان ميان كافران متداول بوده است. لوپركاليا جشن تطهير و زمان خانه تكاني بوده است. در اين جشن مشركين از خداي LUPERCUS بخاطر محافظت از چوپانها و گله هايشان از گزند گرگها قدرداني ميكردند. در اين جشن زنان مجرد نامه هاي عاشقانه مينوشتند و درون گلدانهايي مي انداختند. مردان مجرد روم نيز هر كدام يكي از اين يادداشتها را از درون گلدانها بيرون كشيده و مشتاقانه بدنبال دختر نويسنده نامه ميرفتند.
كليساي كاتوليك حداقل 3 قديس بنام VALENTINE و يا VALENTINUS شناسايي كرده كه هر سه در روز 14 فوريه به قتل رسيده اند. ولنتاين مقدس يك كشيش مسيحي بوده كه در قرن سوم خدمت ميكرده است. برخي هم روز ولنتاين را به باور مردمان انگليس و فرانسه قرون وسطي نسبت ميدهند. آنها اعتقاد داشتند كه پرندگان در روز 14 فوريه جفت خود را انتخاب ميكنند. برگزاري جشن ولنتاين به شکل امروزي از دو كشور فرانسه و انگليس آغاز گرديد. اما در نگاه کلي، روز ولنتاين از روم به فرانسه و انگليس وسپس به آمريكا راه يافت و اكنون در تمام جهان جشن گرفته ميشود.
***
 
گويا ‹‹ نسبي بودن فرهنگ›› و يا دم از ‹‹جهاني شدن فرهنگ›› ها بهانه اي متقن براي سكوت تلخ و عقب نشيني تحقيرآميز ما شده است. نكته اساسي در اين است، اکنون كه جهاني شدن، هويت ايراني و مذهبي ما را به چالش كشيده است، چرا نبايد ما از جمله مللي نباشيم كه در عرصه ي جهاني شدن، فرهنگ خود را احياء و حتي تحميل نماييم و يا در كمترين حالت پايداري و مقاومت نماييم؟
فرهنگ ها، از ظرفيتهاي استفاده نشده اي برخوردارند تا در هنگام تصادم با فرهنگ بيگانه، از آن ظرفيتهاي بالقوه استفاده نمايند. ليكن گويا بخش فرهنگ، ادبيات و هنر ما اعتقادي به اين ظرفيتها نداشته و مهندسان فرهنگي اين مرز و بوم منفعلانه دم از "بريكولاژ فرهنگي" مي زنند.
سخن در اين اين است که چرا اكنون نسل جوان ما، ولنتاين را مي شناسد اما روز ‹‹مهرورزي›› كه به فاصله ي سه روز پس از آن فرهنگ وارداتي موهوم است و ريشه در تاريخ و فرهنگ اين مرز و بوم دارد را نشناسد؟
شايد اكنون كمتر ايراني باشد كه بداند 29 بهمن ماه طبق گاه شماري ايرانيان باستان با نام ‹‹سپندارمزگان›› و يا روز عشق ايرانيان به ثبت گرديده است، اما در عوض جسارت و نفوذ فرهنگ وارداتي كدر و موزائيكي ولنتاين تا بدانجا پيش مي رود كه جسته و گريخته از آن تعبير به عيد مي شود و بازار در هوس سودي سرشار به حركت در مي آيد.
از اين رو منطقي به نظر مي رسد، با ريشه يابي، كالبد شكافي و آسيب شناسي چنين پديده هايي ضمن احترام به توقعات و خواسته هاي نسل جوان، با استفاده از مباني ملي و مذهبي، معادل سازي مناسب صورت پذيرد و في المثل روز هايي مانند ازدواج حضرت علي(ع) و حضرت زهراء(س) و يا همين روز سپندارمزگان به عنوان روز مهرورزي و يا با عناوين مشابه نامگذاري گردد. به اين اميد که اضمحلال تدريجي فرهنگ، تاريخ و هويت خود را شاهد نباشيم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر